درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بازار خواندنی ها و آدرس fmasomi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 89
بازدید کل : 28545
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


بازار خواندنی ها
مطالب خواندنی جالب
سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : معصومی       

روزی مرد ثروتمندی پسر کوچکش را به یک ده بردتا به او نشان دهد مردمی را که در آنجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند.آن ها یک شب وروز زا در خانه محقر یک فقیر روستایی به سر بردند.

در راه بازگشت ودر پایان سفر؛مرد از پسرش پرسید:نظرت در مورد مسافرتمون چی بود؟

پسر پاسخ داد:عالی بود پدر

پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: فکر می کنم.

پدر پرسید: چه چیزی را از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهارتا. ما در حیاطمان فانوس های تزئینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود، اما باغ آنها بی انتهاست.

در پایان حرف های پسر زبان مرد بند آمده بود. پسر اضافه کرد: متشکرم پدر که به من نشان دادی ما چقدر فقیر هستیم.



صفحه قبل 1 صفحه بعد